وضو گرفته
سجادهي عشق گسترانيدهايم تا بيكران دل
اما وسعت احساسمان از ياسمن وسنبل تهي است
باري
مشرف شويد
كه تشرفتان، تشّهــــد پيوندمان باشد
اين شعر را چندين سال قبل براي كارت عروسي يكي از دوستان عزيزم، نوشتم. چون ايشان از يك خانوادهي فوق العاده مذهبي بود، از عرفان و مذهب در شعر سود بردم و از واژههاي وضو، سجاده و تشهد استفاده كردم. ضمن آن كه استفاده از شعر فوق را براي شما و يا عزيزانتان بلا مانع ميدانم، دوستاني كه علاقمند هستند مطلب يا شعري بديع با توجه به علايق و خصوصيات خودشان داشته باشند ميتوانند در قسمت نظرات، ارسال ايميل و يا تماس تلفني سفارش خود را ارسال فرمايند.
1 ـ خدايا! امسال را سالي پر از شادي و شور گردان. همهي مريضهاي دنيا را شفاي عاجل عنايت كن و به خانوادههايي كه عزيزي از دست دادهاند، صبر و بردباري. هيچ كس را شرمندهي خانوادهاش نكن و ريشهي بيكاري، فساد، جنگ و همهي فتنههاي شيطاني را خشك كن.
2 ـ خدايا! در اين سال جديد، ياريم كن تا بُرج نسترنم را سريع تر به تمومش كنم. واحدهاي مجتمع را به قيمت بالا پيش فروش كنم. امسال هم نذر ميكنم به خانهات تشرف پيدا كنم. ديگر وسوسه نشده و لب به نجسي نزنم. بارالها! نذر ميكنم اگر ملك كلنگي پدريم فروش بشه، يك كيلو خُرما خيرات كنم و يك ماشين صفر واسه صبيهي مرحومه حاجيه خانم بخرم كه انشاالله اگر براي ثوابش البته، صيغهي من شدند، حرف و حديثي نباشه.
3 ـ يا خدا! امسال هم گذشت و زير هشتي، سال نو رو با هم بنديها گذروندم. دريغ از سيب هفت سين، حاليته. كاش ميتونستم يك سيب رو بو كنم، فقط بو كنم، حاليته. دلم ميخواست ميتونستم يه جا سير گريه كنم، حاليته. اي خدا، يعني ميشه سال ديگه، كنار خانوادهام، بابام، نه نهم سال رو نو كنم؟ خدايا! چي ميشه يك بارم صداي ما رو بشنوي. اگه چه صدامون خش داره، جنس مون خرابه، اما به خودت قسم دلمون صافه، حاليته. خلاف كرديم، تاوانش رو داديم. ديگه خارمون نكن نوكرتم. اين شب عيدي يعني خدا رو خوش مياد ما توي بند باشيم، اوني كه ما انگشت كوچيكهاش تو خلاف نميشيم كنار زن و بچهاش باشه، فقط به خاطر اين كه اون سند خونه داره گرو بزاره، من سند مستراح هم ندارم؟ خدائيش تو خدايي كه اون بالا نشستي؟ مصّبت رو شكر... ادعا داري كه جاي حق هم نشستي. ببخش، آق خدا. غلط كردم. دلم پُر بود يك گُهي خوردم. خدايا ميگن سر سفرهي هفت سين هر چي دعا كني، اجابت ميشه. ما كه، خودت ميدوني سفرهي هفت سين نداريم، همين سيم و سنجاق سر سفره رو با دل پاك از ما بپذير. من چيز زيادي نميخوام. همون دعاي سال قبل رو دارم، يادته؟ اي بابا مگه ميشه يادت باشه، ما هم چه توقعها داريم. دعاي سال قبل يه پاپتي خلافكار، اونم توي زندون كه صدات به پشت در هم نميرسه، مگه ميشه به عرش كبريايي تو برسه. بهرحال خدا جون ما غير تو كسي رو نداريم كه باهاش حرف بزنيم. درد دل كنيم يا سرش داد بزنيم، خودت كه ميدوني. فقط ازت ميخوام من رو ببخشي و عيد سال ديگه كنار خانوادهام باشم.
4 ـ او ماي گاد. ايشالله امسال كتي جون يه دكتر خوب بهم مُعرّفي كنه تا بينيام رو عمل كنم، چشم حسود بخيلها بتركه. بعدش برم دُبي، مسابقهي رقص، روي ممد خرداديانشم كم كنم. واي اگه امسال ويزاي كانادام جور بشه، چي ميشه؟ ژل زير گونههام رو ميبرم بهترين متخصصهاي امريكا تزريق كنند. توي فال قهوهام اومده بود، يه سفر طولاني دارم. ايشالله برم جزاير قناري، اونجا بدنم رو بُرنزه كنم. اوه... ماي گاد. پارسالم همين سفر طولاني توي فالم اومد، قبرس نصيبم شد. دلم ميخواد امسال بعد عيد كه از كنسرت لاس وگاس شهرام برگشتم، اگه ايران موندم، لااقل توي فيلم مسعود جون كيميايي كه تست دادم، آرتيست اول بشم.
5 ـ خدا جون آرزو دارم امسال كه قبول شدم، سه ماه تابستون مامان بياد پيشم. بابا باهاش آشتي كنه و با هم بريم خونهي خودمون. دلم ميخواد ديگه بابا كتكم نزنه و هي دنبال بهانه نگرده كه به مامان فحش بده. خدا جون، دلم نميخواد بچهي طلاق باشم. ميخوام بچهي مامان و باباي خودم باشم. مثل اون روزها كه باباي ميثم، صاحب خونهمون بود. ماشين نداشتيم و منم اتاق نداشتم. همهمون توي يه اتاق باشيم ولي بابا و مامان قهر نباشند. خدا جون هر چي عيدي جمع كردم مال تو، ولي كمك كن مامانم با بابا آشتي كنند.
6 ـ مردم ديوونه... سال نو هم خوشحالي داره؟ سال كه نو ميشه يعني يك سال از عمر بيهودهمون رو پشت سر گذاشتيم و به مرگ نزديكتر شديم، ديوونهها... حالا بخنديد... بخنديد... ميخنديد؟ واقعاً كه... حق هم دارين بخنديد. مهموني برين، مهموني بدين. هيچ كدومتون به اندازهي من مرگ رو تو يك قدمياش حس نميكنه. تقصير خودمه؟ آره... من مقصرم. هيچكدومتون، مثل من رابطهي جنسي مخاطره آميز نداشتين كه از نگاه ترحم آميز و گناه آلود هر دوست و آشنايي فرار كنيد. همهي فاميل باهاتون قطع رابطه كنند كه چي... كه بو ميدي. ايدز داري. آره... من ايدز دارم. من هرزهام، تو خوبي، تو پاكي. آره... نه، تو فقط شانس آوردي و گرنه از منم گنديده تري. توپ سال نو كه ميتركه، دلم هُرّي ميريزه پايين. وقت زيادي ندارم. آره... انگار توپ سال نو همين پيغام رو ميده، وقت زيادي ندارم. خدايا اگه صداي اين بندهي سراپا تقصيرت رو ميشنوي، صدبار كه گفتم غلط كردم. صد بار ديگه هم ميگم. من هم دلم ميخواد سال كه نو ميشه لباس جديد بپوشم، عيد ديدني برم، عيدي بدم عيدي بگيرم. بگم، بخندم. داد بزنم آينده مال منِ. آينده... آينده... همين چند سال باقي مونده، آينده است. آره... اصلاً آينده همين فرداست. من هم مثل تموم هم سن و سالام دلم ميخواد بهم توجه بشه. مردم دوستم داشته باشند. ازم فرار نكنند. خانوادهام من رو ننگ ندونند. من رو بغل كنند. توي بغلشون فشارم بدن. به خدا ويلاي شمال و ماشين آخرين سيستم نميخوام. فقط دوستم داشته باشند... اگه نخواستن بغلم كنند، عيب نداره. فقط دركم كنند. درك اونها درد من رو تسكين ميده...
7 ـ ... ...
هفتمي، دعاي شماست. آره، شما دوست خوبم. هر چي از خدا ميخواي، توي قسمت نظرات بنويس. سبز باشي و خوش و آبي تر
ما برنج سفيد ميخورديم
و فقط روز عيد ميخورديم
صحبت از حسن انتخاب نبود
هر چه را ميرسيد ميخورديم
اعتراضي نبود، بابامان
هر چه را ميخريد ميخورديم
يا اگر اعتراض ميكرديم
تركه خيس بيد ميخورديم
ايام عيد است و هر چه خواستم شعري به مناسبت اين عيد بزرگ باستاني بگويم، چيزي به خاطرم نيامد جز شعري زيبا از برادران موسوي كه دوست و هم كلاسي دوران دبيرستان من بودند. آرزوي سالي پر از شادي و بركت براي همه ايرانيان دارم.
ضمن ابراز تشكر و سپاس از تهيهكنندهي انيميشن شهر قصه كه ياد و خاطرهي يكي از ماندگارترين نمايشهاي تاريخ هنر ايران را زنده كرد، اما توقع بيشتري از انيميشن فوق ميرفت. شخصيتها و ديالوگهاي بهمن مفيد چنان جاندار، ملموس و پربار هستند كه به صورت تكبعدي پرداختن به آنان كمي جفا به اثر محسوب ميشود. بهمن مفيد پس از دوسال نگارش و تمرين شهر قصه بسيار مورد بيمهري قرار گرفت و از اجرايي آن چنان كه لايق شهر قصه باشد، بينصيب ماند. خبر پخش انيميشن شهر قصه، براي اهالي هنر و نمايش بسيار خوشحال كننده بود، اما انيميشن شهر قصه حال و هواي شهر قصه نبود و به جاي رنگ بخشيدن به شخصيتها، رنگآميزي حواشي پررنگتر بود. البته پرداختن به چنين اثري كه تعصب بسياري از اهالي هنر را به دنبال دارد، جسارت فوق العادهاي را ميطلبد كه بايد به تهيهكننده، طراح و كارگردان اين انيميشن تبريك گفت.
به طور كل يك نوع شتابزدگي در انيميشن شهر قصه ديده ميشود كه گويي گروه در يك تايم كوتاه مجبور بودهاند كار را تا عيد برسانند در حاليكه شهر قصه، خصوصاً براي كساني كه شهر قصه و بهمن مفيد را نميشناسند نياز به تحليلي عميق دارد.
شهر قصه از جمله آثار بزرگي است كه ارزش آن را دارد كه مجدد مورد بررسي و ساخت قرار گيرد و بهتر آنكه «من و تو» در يك فرصت كافي و شرايط مهيا به ساخت و توليد دوبارهي اثر بپردازد.
اين مطلب صرفاً يك نقد هنري بوده و هيچگونه
خط و ربط سياسي نداشته و ندارد.
حدود دو سال است كه از حضور يك شبكهي جديد ماهوارهاي نميگذرد كه توانسته مخاطبين بسياري را با خود همراه كرده، مورد توجه قرار گرفته، با اقبال عمومي مواجه شده و از رقيب خود شبكه (pmc) به سادگي سبقت بگيرد. اغلب شبكههاي ماهوارهاي كه براي ايرانيان طراحي و اجرا ميشوند متأسفانه از ابتدا به سودآوري و جذب اسپانسر پرداخته و براي تهيهي برنامهها از افراد غير متخصص استفاده ميكنند، اما برخلاف ديگر شبكههاي ماهوارهاي، من و تو نشان داد كه با سود بردن از تهيه كنندگان و عوامل كاردان و متخصص، علايق و سلايق مخاطب ايراني را ميشناسد و با برنامهاي هدفمند در راستاي اهداف خود پيش ميرود. شبكه من و تو با ساخت و توليد برنامهي آكادمي گوگوش در سال گذشته مخاطبين بسياري را با خود همراه كرد. «آكادمي گوگوش» كه برگرفته از برنامهي «امريكن ايدل» آدابته شده بود، سهم بسزايي در همراه شدن مخاطبين با «من و تو» داشت. شبكههاي زيادي اقدام به طراحي و ساخت چنين برنامهاي كردند اما هيچكدام به اندازهي شبكه من و تو موفق نبودند؛ چراكه تفاوت كپي برداري و آدابته را ندانسته و همچنين همانطور كه در بالا اشاره شد، از عوامل حرفهاي سود نميبرند. حضور چهرهي شاخص و اسطورهاي چون گوگوش و آهنگسازان برجسته و موفق همچون هومن خلعتبري و بابك سعيدي در آكادمي تأثير فراواني در جذب مخاطب برنامه دارد و همراه كردن مخاطب براي رأي نهايي و انتخاب خوانندهي برتر، بي شك حمايت بينندگان را به همراه خواهد داشت.
«بفرماييد شام» دومين برنامهي موفق و جذاب من و تو است كه در همراه شدن مخاطب با شبكه نقش بسزايي دارد. بفرماييد شام، عنوان يك مسابقه آشپزي است كه چهار شركت كننده، ميهمان هم شده و به آشپزي يكديگر امتياز ميدهند. مسابقههاي آشپزي بارها و به طرق مختلف در شبكههاي داخلي و ماهوارهاي مورد استفاده قرار گرفته است اما هيچ كدام به اندازهي بفرماييد شام، مورد توجه بيننده قرار نگرفته است؛ چراكه در اين مسابقههاي تلويزيوني تنها به موضوع آشپزي پرداخته و از ديگر جذابيتها بيبهره است. تهيهكنندگان برنامه به اين مهم اهميت نميدهند كه مخاطب از طعم و بوي غذاي تهيه شده مطلع نبوده و طبيعتاً جذب برنامه نميشود. اما در بفرماييد شام طراح مسابقه كوشيده است براي همراه كردن بيننده از ترفندها و جذابيتهاي مختلف سود برد. رفتن به منزل ديگران، سرك كشيدن به مسايل خصوصي، بررسي شخصيت، اخلاق و رفتار آنان و از طرفي نحوهي آشنا شدن آنان با ديگران (ميهماني دادن، دوستي، دعوا، قهر و آشتي) از شگردهاي برنامه است كه براي مخاطب بسيار جذاب است و گاه در برخي برنامهها بيننده با مسابقه دهندگان چنان ابراز همذات پنداري كرده كه در اينترنت و فيس بوك اعتراض و احساس خود را ابراز ميكند. برانگيختن حس همذات پنداري از اصول و تكنيك نويسندگي بوده و هميشه دغدغهي نويسندگان چه در داستان، نمايشنامه، فيلمنامه و ... بوده كه در همراه شدن مخاطب با اثر نقش بسزايي دارد كه تهيهكننده و طراحان برنامه بفرماييد شام به سادگي از اين تكنيك سود ميبرند و مخاطبين فراواني را با خود همراه ميكنند.
بهرحال «من و تو» از ابتداي حضور ثابت كرد كه همراه با يك گروه هنرمند، متخصص و حرفهاي نبض جامعهي ايراني را ميشناسد و با توجه به علايق، سلايق و نياز مخاطب ايراني به تهيه و ساخت برنامه ميپردازد و برخلاف برخي شبكههاي ماهوارهاي كه تنها ادعاي فرهنگ سازي و ترويج آن را دارند و به قول مجري شبكه ايرانيان «اگر حرفي براي گفتن نداريد، چرا شبكه ميزنيد؟» فرهنگ سازي و شعور ايراني را ملعبهي اهداف سودجويانهي خود كرده و فقط به سودآوري، تيزر تبليغاتي و جذب اسپانسر ميانديشند. پس از پخش پانزده دقيقه فيلم (آنهم بدون پرداخت حق كپي رايت) چهل و پنج دقيقه تيزر تبليغاتي پخش ميكنند.
بيشك تأمين مالي و بودجه براي بقاي هر شبكهاي ملزم و ضروري است و از دغدغههاي مديران و مسئولان هر شبكهاي است. حتي شبكههاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با وجود آنكه از مزاياي دولتي بودن استفاده ميكنند نيز دغدغهي جذب تيزر تلويزيوني دارند چه رسد به شبكههاي ماهوارهاي كه تمام هزينههاي خود را بايد از پخش تبليغات به دست آورند. «من و تو» نيز از اين قاعده مستثني نيست و بايد براي بقا و حيات خويش اين مهم را بر خود ملزم بداند. اما تفاوت شبكه من و تو با ديگر شبكههاي فارسي ماهوارهاي در اين است كه مديران شبكه هوشمندانه، ابتدا در جذب مخاطب ميكوشند، نه اسپانسر و همواره با تهيه و پخش برنامههاي اصولي و مورد توجه مخاطب ايراني، عادت «من و تو» ديدن را ترويج ميدهند و سپس اقدام به گرفتن و جذب تيزر تلويزيوني ميكنند. در واقع صاحبان كالا را تشنهي پخش تيزر تبليغاتي نگه ميدارند و شايد براي پخش پنج ثانيه تبليغات يك كالا، هزينهاي چند برابر ديگر شبكهها كه همان كالا را در پانزده دقيقه تبليغ كردهاند، طلب كنند و صاحبان كالا با رضايت خاطر بيشتر هزينهها را بپردازند؛ چراكه اولاً كالاي آنان در يك شبكهي حرفهاي و به صورت اصولي در كمتر از پنج ثانيه به مخاطب معرفي شده و دوماً مخاطب بيشتري با كالاي آنان آشنا گرديده است.
در مطلبي، دست اندركاران شبكه من و تو را بهايي معرفي كرده و اتهامهاي بيشماري را به مجريان و تهيهكنندگان برنامه نسبت داده بودند كه از نظر اخلاقي صحيح نبوده و شايد تهمت و ناروا نيز به شمار آيد. اينكه مذهب و اعتقادات يك مجموعه را زير سؤال ببريم اگرچه آسان است، اما از نظر اخلاقي شايسته نيست و اينكه بگوييم شبكه من و تو را نبينيد چون مديران آن بهايي هستند، مصداق اين است كه از اختراع و نيروي برق امتناع كنيم چرا كه اديسون مسلمان نبوده است. ما نيز از برنامهها و اطلاعاتي كه تهيه كنندگان من و تو تا آن جا كه به حريم اصول و عقايدمان تلنگري وارد نشود، استفاده كرده و همواره آرزوي توفيق روزافزون براي آنان را داريم.
لازم به ذكر است نقد فوق صرفاً يك نقد هنري بوده و اينجانب در خصوص هر گونه خط و ربط سياسي، مذهبي شبكه من و تو بياطلاع بوده و هيچگونه اطلاعات سياسي نداشته و ندارم.