قطعات ادبی
شعر، داستان، فیلمنامه، نمایش، نقدادبی و ...

 

     نقدي بر وبلاگ‌ها

وبلاگ صفحه‌اي از دنياي بي‌كران و مجازي اينترنت است كه در اختيار كاربراني قرار می‌گیرد تا از آن در ارتباط با تخصص يا تجربياتشان سود برده و اين تجربيات و تخصص را با ديگران به اشتراك بگذرانند.

     در اين ميان وب‌هايي هستند كه ادب و هنر را به خود اختصاص داده و نويسنده يا نويسندگان آن با نوشتن آثار خودشان و يا آثار برتر هنرمندان محبوبشان از اين فضا سود مي‌برند.

     با ساعتي وب‌گردي متوجه‌ي وبلاگ‌هايي می‌شویم كه نشان از تلاش هنرمندانه‌ي كساني است كه هنر و ادبيات را به خوبي مي‌شناسند و آثاري در خور توجه و ادبياتي سرشار از واژه‌هاي ناب و موضوعاتي بديع و خلاقانه دارند كه بسيار محترم و قابل تأمل هستند.

     از سويي ديگر متأسفانه، به وب‌هايي برمي‌خوريم كه صادقانه اگر بگويم يا خاطرات لوس و بي‌مزه‌ي يك عده مرفه‌ي بي‌درد است كه به جاي نوشتن در دفترچه يادداشتش، فضاي اينترنت را اشغال كرده و يا اشعاري بي‌محتوا و متوني بي‌سر و ته كه غلط املايي هم از آن مي‌شود گرفت.

     نگارش مطالبي چون: «امروز با دوست پسرم قهر كردم و بابام بهم شك كرده يا دوست پسرم رو با فلاني ديدم، تو رو خدا دلتون برام بسوزه.» واقعاً در اينترنت جايز است؟ مسائلي شخصي در اين حد و اندازه براي خواننده‌اي از سراسر ايران يا جهان چه سودي دارد؟

     البته نبايد ناديده گرفت كه به روز كردن صفحات وبلاگ و نوشتن ادبياتي شايسته و بايسته، ذهني خلاق را مي‌طلبد كه فارغ از گرفتاري‌هاي روزمره فقط بنويسد و بنويسد كه بهترين‌هايش را در وبش بگذارد كه كمتر امكان‌پذير است.

     از اين رو نويسندگان وب به ناچار براي به روز بودن اشتباه طي طريق كرده و مطالبي كه هيچ محتوايي نداشته و حتي ويرايش هم نشده در وبلاگشان مي‌گذارند. در حالی که ننوشتن يك مطلب سطحي صرفاً براي به روز بودن بهتر از نوشتن آن است.

     واقعاً چه بايد كرد؟ اگر به دنبال نوشتن مطالبي پرمغز و محتوا با ادبياتي نافذ باشيم، به روز بودن را از دست مي‌دهيم و اگر به روز بودن برايمان مهم باشد، مجبور به نگارش متوني بي‌ارزش خواهيم شد.

     برخي از وبلاگ‌ها به سادگي و با فكري بديع و خلاقانه، به خوبی از عهده‌ي اين مهم برآمده‌اند. يكي از اين وب‌ها، خاطرات و مسائل روزمره‌ي يك راننده تاكسي است. اين نويسنده يكي از اتفاقاتي كه در روز بين خودش و مسافران و يا مسائل شهري اتفاق مي‌افتد، به رشته‌ي تحرير آورده و هر روز به چالشي جديد مي‌پردازد.

     اولاً هیچ‌گاه با كمبود مطلب مواجه نمي‌شود و هميشه به روز است و دوماً خوانندگان هر روز و شب با اشتياق منتظر خواندن وب ايشان هستند.

     در وبلاگ ديگري كه مربوط به عاشقانه‌هاي يك زوج است، مرد، موضوعي از طرف مقابلش را با نامه‌اي به چالش مي‌كشد و زن پاسخ مي‌دهد. گاه براي هم نامه مي‌نويسند و گاه از هم شكوه مي‌كنند. خواننده، وقتي صداقت وب را احساس مي‌كند با طرفين به سادگي، هم ذات پنداري كرده و (آنان كه نويسنده هستند مي‌دانند كه برقراري ارتباط با خواننده و هم ذات پنداري تا چه اندازه مهم است) در حل مشكل و يا هرچه مدّ نظر نويسنده است، كمك مي‌كنند. به وجود آوردن حس هم ذات پنداري در خواننده، خود به تنهايي براي موفقيت يك وبلاگ گام بزرگي است و مطمئناً چنين وبلاگي از خوانندگان زيادي نيز برخوردار خواهد بود.

     سر زدن به وبلاگ‌هاي ديگران و معرفي وب خود اگر چه براي معارفه لازم است اما مطمئن باشيد، جذب مخاطب نخواهد كرد. اگر افزايش تعداد خوانندگان براي وب نويس اهميت دارد بايد با انتخاب موضوعاتي بديع كه همچون دو مثال بالا امكان مانور داشته باشد، مخاطب را با خود به شيوه‌ي سريالي همراه كند. سريالي كه اولاً دغدغه‌ي مخاطب باشد و در ثاني جديد و مهيج باشد.

     نكته‌ي ديگري كه حائز اهميت است، موجز بودن مطلب مي‌باشد. مخاطب اينترنت چون براي وب‌گردي هزينه صرف مي‌كند و وقت برايش بسيار اهميت دارد، از خواندن مطالب بلند پرهيز كرده و ترجيح مي‌دهد مطالب كوتاه و موجز را بخواند. متني موجز كه بر وي تأثير بگذارد موجب مي‌شود ادامه‌ي وب را دنبال مي‌كند. ضمن آنکه خارج از فضاي اينترنت، نويسندگان امروزه مي‌كوشند مقصود و پيامشان را با المان‌هايي تصويري و موجز بيان كنند و به قولي نوشتن داستاني كوتاه را به رمان ترجيح مي‌دهند، چرا كه مخاطب امروز در روزمره‌ي ماشين و تكنولوژي رغبتي به خواندن رمان ندارد. به عنوان مثال شعري از نهال حيدري در وبلاگم گذاشته‌ام كه در نهايت سادگي و ايجاز، تأثير زيادي بر مخاطب مي‌گذارد.

     اميدوارم موارد ذكر شده براي شما مخاطب گرامي، مفيد بوده باشد و اگر شما نيز نظري پيرامون مطلب فوق داريد كه ناگفته مانده است، قسمت نظرات را مزين فرماييد.    

_________________________________________________________________________________
     
شعري زيبا از نهال حيدري
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

ترجیح میدهم در وبلاگم دست نوشته های خودم را بگذارم اما این شعر آن چنان تاثیری در من داشت که

 حیفم آمد دیگران از آن سود نبرند. شعری زیبا ساده موجز و البته تاثیرگذار

وقتي رفتي

 برف مي باريد

هنوز هم برف مي بارد

باز هم برف خواهد باريد

رّد پاهايت را چه كنم ؟

شعر: نهال حيدري

_________________________________________________________________________________
     
عکس هایی از من و خانواده ام
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

 (پريا) عكس از: سيد جواد قريشي

این عکس پریا دختر ۹ ماه من ... پریا عشق بابا 

يك سالگي پريا (عكس و فتوشاپ: سيد جواد قريشي)

 اینم عكس جشن تولد يك سالگي پريا 

ايليا (عكس و طراحي: سيد جواد قريشي)

ایلیا پسر ۷ سالمه وقتی دید عکس پریا رو تو وبم گذاشتم حسودیش شد.  

سيد جواد قريشي

این هم عکس خودمه

 البته با ریش

از زحمات دوستان مجازی خوبم شاهین و شیوا همین جا تشکر میکنم که آپلود کردن عکس

در وب را به من آموختند. بهترین ها را برایشان آرزومندم.

_________________________________________________________________________________
     
بيوگرافي هنري و دردنامه هنرمندان تئاتر کشور
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:سید جواد قریشی,  توسط سید جواد قریشی

 

 

 پشت صحنه فیلم ۱۶میلیمتری «میراث»

   

     متولد 18/2/1356 هستم و در شهر مشهد متولد شده‌ام. فعاليت هنري خود را از سال 1367 با واحد تأتر حوزه هنري سازمان تبليغات و در محضر اساتيدي چون استاد رضا كمال علوي، سعيد سهيلي، احمد كاوري و ... شروع كردم.

     نمايشنامه‌نويسي، بازيگري و كارگرداني را آموزش و تجربه كردم. نمايش‌هايي همچون: «پاسخ خيانت»، «دست‌هاي بي‌صدا» و ... اولين تجربيات من در زمينه‌ي نويسندگي، كارگرداني و بازي مي‌باشد.

 

     «كچلها» نوشته: احمد كاوري و به كارگرداني: حسين انصاري، اولين تجربه‌ي حرفه‌اي در سال 1371 بود كه افتخار بازيگري آن را داشتم. اين نمايش به مدت 15 روز در سالن هلال احمر مشهد به روي صحنه رفت. كچلها، با موفقيت چشمگيري از سوي مخاطبين و منتقدين مواجه شد.

 

بازي در نمايش «كچلها» سيدجواد قريشي  «كچلها» سيدجواد قريشي

     آن سال‌ها در رشته گرافيك تحصيل كرده و هم‌زمان در انجمن سينماي جوان، آموزش فيلم‌سازي مي‌ديدم. (اقبال خوبي داشتم چون آن سال آخرين دوره‌ي آموزش فيلم‌سازي 8 میلی‌متری بود و آموزش سينماي 8، با فيلم 35 میلی‌متری تفاوتي ندارد و پس از آن انجمن آموزش ويدئو را جايگزين كرد).

     ساخت يك فيلم كوتاه 8 میلی‌متری با عنوان «آیینه»، بازي در چند فيلم، نوشتن چندين فيلم‌نامه، بازيگرداني، دستياري كارگردان، برنامه ريزي و ... حاصل آموزش‌هاي انجمن بود.

فيلم كوتاه 8 ميليمتري «آيينه» نويسنده و كارگردان: سيدجواد قريشي

     در اواخر سال 1372 به اتفاق جمعي از هنرمندان تأتر مشهد گروه تأتر آزاد انديشه‌هاي نو را پايه‌ريزي كرده و نمايش «زنگوله» نوشته: محمد رضا سعادتي و به كارگرداني: عليرضا مصلح تهراني، اولين كار اين گروه بود كه به مدت 15 روز براي مهدكودك و مقطع دبستان به روي صحنه رفت. اين حقير در آن نمايش ايفاي نقش داشتم.

   با رفتن اعضاء اصلي گروه به تهران، جذب پايتخت شدم و در نمايشي با عنوان «ستاره‌هاي بركه» كار عليرضا مصلح تهراني و به همت جهاد دانشگاهي براي جشنواره نمايش عروسكي، عروسك گرداني (بُن راكو) كردم.

 

       

     به سال 1376 به مشهد برگشتم و به همت استاد دكتر مهدي اشراقي، نمايش «پرنده و فيل» نوشته: داوود كيانيان را براي صحنه آماده كردم. پرنده و فيل به دليل موزيكال بودن، فرم‌هاي نمايشي و بازيگران خوب از استقبال قابل توجهي برخوردار شد. اين نمايش كه افتخار بازي و كارگرداني آن را داشتم، 15 روز در تالار تربيت مشهد اجرا داشت و به دليل استقبال مخاطبين به مدت 10 روز ديگر در تالار هلال احمر به اجرا رفت.

نمايش «پرنده وفيل» نوشته: داوودكيانيان و به كارگرداني: سيدجواد قريشي  «پرنده و فيل» كاري از سيدجواد قريشي

     پس از اجراي «پرنده و فيل» دوباره به تهران برگشتم و براي گذران زندگي به خبرنگاري رو آوردم. در اين ميان براي بازي در نمايش «استريپ تيز» نوشته: اسلاومير مروژك و به كارگرداني: عليرضا مصلح تهراني دعوت به كار شدم. تهراني، استريپ تيز را براي پايان نامه‌ي دانشجويي خود انتخاب كرده بود و هنگامي كه استاد راهنما آقاي سعيد كشن فلاح نمايش را ديدند، اصرار كردند نمايش را براي اجرا در تأتر شهر آماده كنيم. غير منصفانه نيست اگر بگويم چند جلسه‌اي كه آقاي كشن فلاح سر تمرين آمدند با همه‌ي آموزش‌هايي كه ديده بودم برابري مي‌كرد.

 

     «استريپ تيز» براي بازبيني هيأت مديره تأتر شهر آماده شد و روز بازبيني فقط آقاي حسين پاكدل براي تأييد نمايش آمدند. (براي بازبيني نمايش هيأت 3 نفره بايد حضور داشته باشند) آقاي پاكدل در پاسخ سؤال ما كه بقيه‌ي اعضاء كجا هستند؟ پاسخ دادند: حضور من به تنهايي كافي است. نمايش را اجرا كرديم و مورد تأييد ايشان واقع شد و حتي زمان اجراي آن را به ما وعده دادند. حدود 3 سال، هرگاه آقاي تهراني به ايشان مراجعه مي‌كردند با بهانه و وعده‌اي ديگر بر‌مي‌گشتند. بعد از 3 سال از طريق منبعي موثق آگاه شديم كه بازبيني ما اصلاً رسميت نداشته و اسير مافياي هنري شده‌ايم. به اعتقاد من اين فقط مافياي هنري نيست بلكه ماليخولياي هنري است. مدير مركزي كه چندين سال يك گروه را كه عاشقانه براي اجراي نمايش خود انتظار كشيده و در تصورات خود روزهاي اجرا را در سر مي‌پرورانند، بفريبد يك بيمار خطرناك رواني است. مافياي هنري وقتي معنا مي‌يابد كه آقاي حسين پاكدل در يك بازبيني صوري كار را رد مي‌كردند. (هنرمندان عرصه‌ي تأتر به خوبي مي‌دانند و چوب اين مافيا را بارها خورده‌اند) اما ماليخولياي هنر، متأسفانه متولياني هستند اين‌چنين كه بايد تحت درمان قرار بگيرند.

  

     بهر حال متوليان مريضي كه بيشتر تلاش در تيشه به ريشه زدن هنر را دارند، نتوانستند ذره‌اي از شور و اشتياق نمايش را در من كاهش دهند.

     در سال 1377، به عنوان اولين گروه تأتر سيار، از سوي مركز توليد تأتر و تأتر عروسكي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان تهران به شهرستان‌ها اعزام مي‌شديم.

     تأتر سيار بر روي تريلي به اجرا در مي‌آمد. اين تريلي قبل از انقلاب ساخته و طراحي شده بود و هدف از ساخت آن اجراي نمايش براي روستاها و شهرستان‌هاي دور و صعب‌العبور كه امكان ديدن نمايش را نداشتند، توليد شده بود.

  

     پس از انقلاب و با آغاز جنگ تحميلي، از تريلي به عنوان بيمارستان سيار استفاده شده بود و در سال 1376 يا 1377 كانون، مجدد از آن براي اجراي نمايش استفاده كرد. دو گروه براي اجرا انتخاب شدند. گروه ما و گروه آقاي مسلمي (كه امروز به عنوان گروه فيتيله در شبكه دو فعاليت مي‌كنند). در ماه، 20 روز يك گروه به شهرستان‌ها اعزام مي‌شدند، 10 روز تريلي براي بازديد و استراحت راننده به تهران برگشته و 20 روز گروه ديگر اعزام مي‌شدند.

     تريلي كوله باري از خاطره و تجربه را به همراه داشت. يكي از خاطراتي كه هيچ‌گاه از ذهنم بيرون نمي‌رود مربوط به اجرايي در يكي از شهرستان‌هاي همدان است. (اين خاطره ارتباطي به بيوگرافي هنري ندارد اما آنقدر مرا تحت تأثير قرار داده كه دوست دارم در موردش بنويسم) معمولاً در هر فضا دو بار نمايش را اجرا مي‌كرديم. پس از اجراي اول، ساعتي را استراحت كرده و در ضمن تماشاچي بيشتري دور تريلي حلقه مي‌زدند. بعد از اجراي اول خانواده‌اي به پاس تشكر و قدرداني از بازيگران چند كيم بستني براي ما آوردند. تشكر ما باعث شد كه چند خانواده‌ي ديگر نيز به زحمت افتاده و چون در آن محدوده جز كيم بستني، چيز ديگري نبود، آنان نيز بستني بخرند تا آن جا كه آقاي حسن سعادتي كارگردان نمايش مجبور شد از طريق ميكروفون اعلام كند و از خانواده‌ها تقاضا كند، بستني نخرند. اما نتيجه معكوس شد و بچه‌ها والدين خود را مجبور به خريدن بستني براي ما مي‌كردند. در ميان بچه‌ها، پسربچه‌اي حدود 9 ساله بود كه ترازويي به همراه داشت و با وزن كردن مردم امرار معاش مي‌كرد، صدايم زد. به طرفش رفتم آرام گفت: من پول ندارم براتون بستني بخرم ... بياين خودتون رو وزن كنيد.

«اين هم عكس يادگاري گروه با كودكي كه داشته اش را با اخلاص تقديم گروه كرد»

     مي‌دانيد، وقتي به مافياي هنري كه امروزه براي همه‌ي تأتري‌ها ملموس و باورپذير شده و هنرمندان متأسفانه با آن مأنوس شده‌اند، مي‌انديشم. تصور مي‌كنم وجود چنين دلگرمي‌هاي عميقي كه مخاطبين دارند هنرمندان را از هجوم تيشه‌هاي عميق به اصطلاح متوليان در امان مي‌دارد كه اگر مردم خوب، ساده و دست مريزاد صادقانه‌شان نبود، تحمل مسئول نماها ممكن نبود.

     بهر حال ...

     سال 1378 به مشهد برگشتم و «جادوگر باغ بهار» را براي مقطع مهد كودك و ابتدايي نوشتم. اين نمايش را به همت اعضاء گروه تأتر آزاد انديشه‌هاي نو به سال 1379 در آمفی‌تأتر سينما گلستانه به روي صحنه بردم.

     زان پس در چند فيلم كوتاه يا نيمه بلند به بازي، بازيگرداني، دستیار کارگردانی و برنامه ريزي مشغول بوده و چند دوره تدريس و آموزش بازيگري در مراكز مختلف داشته‌ام.

     هميشه آرزو داشتم بتوانم در نمايش‌هاي ملي و كهن ايراني مثل تعزيه، سياه بازي و شاهنامه خواني حضور داشته باشم. بالاخره در سال 1388 اين توفيق نصيبم شد و توانستم در يك كار سياه بازي به نام «مسافري از هند» كاري از علي آزادنيا ايفاي نقش كنم. اين نمايش مثل اغلب كارهاي سياه‌بازي با اقبال خوبي مواجه شد و رضايت مخاطبين را به همراه داشت.

http://photo.shahrara.com/up/gallery/500/70d25d2506df1e.jpg   http://photo.shahrara.com/up/gallery/500/d33d39d4f1a007.jpg  http://photo.shahrara.com/up/gallery/500/bcf7d375936bd5.jpg

عكس هاي نمايش «مسافري از هند» از آقاي صادق ذباخ و برگرفته از سايت مشهد تئاترمي باشد

            اميد آن دارم كه بتوانم در حوزه‌ي نمايش تعزيه و شاهنامه خواني نيز برنامه‌اي در كارنامه‌ي هنري خود به ثبت برسانم. انشاالله

   سيدجواد قريشي (نويسنده، بازيگر و كارگردان نمايش)        

_________________________________________________________________________________
     
گفت و گو با لومیر ؛ مخترع دوربین :
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

( به مناسبت جشنواره­ی سینمای جوان در سال 1378 در بولتن جشنواره ـ سینما آینده ـ به چاپ رسید )

لومیر ، دوربین و اختراع دستگاه آلو خشک

* جناب لومیر ، از این که چنین دستگاهی ساخته ای راضی هستی ؟

ـ خیر ، اختراع دوربین بزرگترین اشتباه من در طول زندگی­ام بود . کاش به جای آن وسیله ای طراحی می­کردم که آلو خشک را بدون نیاز به مزمزه کردن ، در دهان آب می­کرد .

* چرا این قدر عصبانی هستی ؟

ـ عصبانی نباشم ؟ فکرش را هم نمی­کردم این چنین شود . فقط می­خواستم وسیله ای بسازم که مردم را بترساند و از جیغ کشیدن آن ها وقتی قطار به سویشان می­آید لذت ببرم .

* پس تو هم در بچگی­ات شر بودی ، درست است ؟

ـ تو نه و شما . زیاد صمیمی نشو .

* معذرت می­خواهم ، جناب آقای لومیر از این که دوربین اختراعی شما امروزه جهانی شده ، دلخورید ؟

ـ بله آقا جان ، چرا نباشم . پدر من در آمد ، دیگران سودش را می­برند . یکی تایتانیک می­سازد و دیگری کلاه قرمزی . وقتی فروش نکرد می­گویند بر پدر لومیر لعنت و وقتی خوب فروش کند ، قیافه می­گیرند ، تیپ های عجیب غریب می­زنند ، نه مصاحبه می­کنند ، نه یادی از ما .

* از این که به اختراعت سینما می­گویند ، راضی هستی ؟

ـ کدام سینما ، بی نما می­گفتند بهتر بود .

* از سینمای آینده چیزی بگویید ......

ـ همه­ی دلهره ام اینه که این دیگه باب تازه ای نشه تا گور من و پدرم را بلرزاند .

* فیلم کدام یک از کارگردان ها را می­پسندی ؟

ـ پسرم ، اسمش چی بود ؟ هان ، آلفرد عزیزم که خیلی دوستش دارم .

* در پایان صحبت خاصی اگر دارید ، بفرمایید .

ـ به این دست اندر کاران سینما بگوئید اگر می­خواهند حلالشان کنم ، این قدر پُز ندهند . وقتی برای یک امضاء دادن ابرو بالا می­اندازند ، وقتی با شما خبرنگار ها مصاحبه نمی­کنند و ناز می­آورند ، وقتی که ژست های عجیب و غریب می­گیرند ، من در گور می­لرزم . این قدر مرا عذاب ندهید . به آن ها بگوئید منی که این دم و دستگاه را اختراع کردم ، مُردم و هیچ کس هم یادی از من نمی­کند . وای به حال شما ها .

_________________________________________________________________________________
     
زیباترین لذت هستی
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

... ما با دمپایی روفرشی­مان هیچ گاه توالت نرفتیم

شک را نجس دانستیم و پهلو گرفتیم

برای هوس بازی ، ملافه را از یاد نبردیم

عشق ترسیم نمودیم بر پهنای سپیدیش

پیکره مان را شستشو دادیم و آب غسل بر آن پاشیدیم

و آب کشیدیم هر آن چه آبرویمان ، می ریخت ...

بوسه را بوسیدیم

در تنگاتنگ آغوشی هوس آلود

زیباترین لذت هستی را ( عرق آلود ) تجربه کردیم

لحظه ها را نفس نکشیدیم ، لمس کردیم

واژه ها را نو شکفته جاری کردیم

به خود که آمدیم ، بی خود شدیم

_________________________________________________________________________________
     
ما مدرن شده ایم
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

ما مدرن شده ایم

 

کوچه ی معشوقه مان با کلیک اینتر هویداست

چت می کنیم برای گفتار عاشقانه

_ به دور از نگاه معشوق که همیشه نا گفته ها در موجش غرق می شد

هر چه می خواهیم ، می نویسیم و می گوئیم

 

ما مدرن شده ایم

سوغات اینترنت ، مسافت و زمان را هجو کرده است

قرار ملاقات ، لذت قدم زدن و نامه ای که در دستان عرق کرده  مچاله می شد، دمده است

دیگر جواب نمی دهد

زنده باد یا هو مسنجر ، زنده باد گوگل

 

ما چت می کنیم

هر روز ، هر لحظه ، هر دم که دلمان هوایی شد

بدور از گمان شاید نیاید ها ؟

بدور از ترس و اضطراب دیدار در خیابان ها

نامه می نویسیم ، ایمیل می کنیم

دلمان که گرفت ، چت می کنیم

 

ما چت می کنیم

اما دلم عجیب هوای بوسه دارد

بوسه ای از لبان یار

با عطر گل یاس

   "خزان یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت"

_________________________________________________________________________________
     
کفش های کبری
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

حضرت علی :

« فقر که از در بیاید ایمان از پنجره خارج می گردد »

پیرمرد، هفت سر عائله داشت.کار و بارش سکه نبود،ولی از بازوی خودش نون در می آورد.بیل می زد،فرغون رو می برد،آجر رو آجرا می چید،که چی؟که وقتی با دست عرق پیشونیش و پاک می کنه نفسی راحت بکشه که خدایا شکرت،بچه هام نون حروم نمی خورن...

یه روزی تنگ غروب،وقتی خسته از کار می اومد،پشت در صدای ننه کبری رو شنید.انگاری داد می کشید،هوار می زد.  

ـ رسوات میکنم لقمه حروم.بگو کفش هارو واست کی خریده؟حالا کبری واسه من دله شدی؟ وای اگه بابات بفهمه می دونی خون می کنه؟

صدای گریه،صدای کبری بود ولی اون قرشمال کبری نبود،آخه کبری غیر چشم بابا و چشم ننه حرفی دیگه بلد نبود.ولی هر چی که بود صدا صدای آشنا بود.

ـ آخه من حق ندارم یه کفش نو داشته باشم؟باقی دوستام به طلاشون می نازن.توی هر روز خدا یه مدل کفش می پوشن.یه مدل لباس دارن. مگه من دل ندارم؟ آی خدا چیکار کنم؟

پیرمرد با این که مریض نبود سرفه ای کرد.بچه ها بابا اومد.زینب و کوکب دویدن به سمت در.ننه کبری انگاری هول شده بود.کبری هم تندی پرید، چند تا پیاز جلوش گذاشت،جیکش هم در نیومد.ولی کفش ها اون وسط مانور می داد. پیرمرد زینب و کول کرده بود و بغلش زینب و داشت. وارد خونه که شد،وقتی نشست.دخترک چین و چروک صورت و بوسه ای زد تا اومد حرف بزنه اون یکی پرید توی حرفش زودی گفت: بابایی آبجی جونم کفش خریده،واسه من کفش می خری؟ پیرمرد کفش ها رو نگاهی کرد،آهی کشید.وقتی خواست حرف بزنه بغض گلوش و گرفته بود.

_واقعأ چه کفش های قشنگیه!!!

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

 

پائیز  1377 – مشهد مقدس

_________________________________________________________________________________
     
عشق آسمانی
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

به حیدر ؛

برای همه­ی خوبی هایش

دلت دریای غمِ ؛ می­دونم

چشاتم ساحل ماتم ؛ می­دونم

دست و پات مال خودت نیس ؛ می­دونم

قلبت از آنِ خودت نیس ؛ می­دونم

 

از پس هر نفست ، آه و دردِ ؛ می­دونم

دردت از دندون و سر نیس ؛ می­دونم

 

می­دونم ؛ شبا دیگه خواب نداری

می­دونم ؛ خنده و فریاد نداری

می­دونم ؛ دلت شکسته ؛ می­دونم

اشکت هر لحظه به لحظه ؛ می­دونم

 

چی بگم تا مرحم دلت باشه ؟

چی بدم که پیشکش غمت باشه ؟

 

می­دونم " قسمت هر چی باشه "

                                     چرند ترین گفته هاست

فقط بگم عشق پاکت قشنگ ترین یافته هاست

می­دونی ؛ آبی بودی ، حالا دیگه سبز شدی

رفتی به اوج آسمون

گاه گاهی سرکی به ما بزن

دلمون ـ تنگ می­شه ـ واسه بارون دلت

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
 

 

_________________________________________________________________________________
     
آه ، مادر من
شنبه 8 بهمن 1390برچسب:,  توسط سید جواد قریشی

 

تصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net

حسرت کشیدم

وقتی که دیدم

من مادری را

همراه فرزند

این جا و آن جا

 

آهی کشیدم

تنهای تنها

وقتی که دوستان

رفتند و گفتند :

دیر است و مادر

دلواپسمان

 

اشکم فرو ریخت

بر روی خاکی

ای غم ببار این

خاک عزیزی است

در هم کشیده

اوج غرورم

در زیر این خاک

سنگ صبورم

 

_________________________________________________________________________________
     
 
 
درباره وبلاگ


من سال هاست مينويسم شعر، داستان، فيلمنامه، نمايش و ... قالب هاي متفاوت ادبي را تجربه ميكنم. مينويسم براي خودم... مينويسم براي تو ... مينويسم براي دلم ... مينويسم براي هر آن كه اهل دل است. دل نويس من تقديم تو {09361706052} اين شماره به وبلاگ تعلق دارد و براي تبادل نظر و ثبت نام در گروه يا كلاس‌هاي آموزشي در نظر گرفته شده است تا دوستان راحت تر بتوانند نظرات و مطالب خود را پيامك كنند و يا به گفتگو بنشينند.
sayyed511@yahoo.com
دسته بندی ها
آرشیو
مطالب قبلی
     نحوه استفاده صحیح از متادون
غلامرضا
برای آتنا
داستانک طنز "عروووووسی" با لهجه‌ی مشهدی
داستانک طنز "آقای مدیر"
داستانک تلخ
دوست مجازی من
شهیدان زنده اند الله اکبر
شاید برای شما اتفاق بیفتد
ايليا كودك شيطون و بازيگوشم
روياهاي من
ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه
دور دور عباسي
روز مادر
ادامه نمايشنامه
نمایش طنز و کمدی چرخ زندگی
فوژان و مرتضی
خاطرات کاه گلی بی بی جون
عشوه قلم
نویسنده
لینک ها
قالب وبلاگ
چریک
ساختمان هوشمند
بچه های باهوش
lovelorne
فارس گرافیک
دخترانه
بلكـــــــــلاو
عاشق، معشوق
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قطعات ادبی و آدرس foozhan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینکها
امکانات

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 11327
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 124
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 11327
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 124
تعداد آنلاین : 1



کد پیغام خوش آمدگویی